نیمه شعبان
چون بابا خونه بود وقت کردیم باهم یک سر به کارهای عقب افتاده ی خونه بزنیم درسته خسته شد یم ولی به خستگی اش می ارزید عصر بابا یه چایی دم کرد آورد که خیلی چسبید، تازه از خوردن چای تمو م شده بودیم که خاله هانیه زنگ زد تا ده دقیقه حاضر شین میا یم دنبالتون بریم پارک .راستشو بخواین خود منم هم هوس بیرون رفتن کرده بودم. رفتیم پارک منظریه تا بچه هام کمی اونجا با وسایل بازی کنن . ال آی و پارلا (دختر خاله ال آی )در پارک منظریه اون دوتا سر کوچولو هم که اون گوشه دیده میشه ال آی خانوم و پارلاجانه اینم یه عکس تکی از پارلاجان شب ساعت یازده ونیم رسیدیم خو نه علی تا رسید فورا رفت بخوابه اما این وروجک تازه ...
نویسنده :
مامان ال آی
20:17